اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها
اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها

آثارچاپ شده


کتاب: رویاهای به یاد ماندنی (مجموعه داستان )

  • برای مشاهده مطالب این کتاب روی عناوین زیر کلیک کنید:


  کتاب: در امتداد غربت(مجموعه شعر)

  • برای مشاهده مطالب این کتاب روی عناوین جدول زیر کلیک کنید:

             کتاب :در استانه اندوه بنفش(مجموعه شعر)

  کتاب :روشنی من زندگی (مجموعه شعر آماده چاپ)


پایان نامه ی کارشناسی ارشد  رشته ی زبان و ادبیّات فارسی (M . A  )

موضوع :بررسی اصطلاحات طبّی آثار عطّار نیشابوری

برای مشاهده چکیده و عناوین پایان نامه بنده روی لینک زیر کلیک کنید:

"  بررسی اصطلاحات طبّی آثار عطّار نیشابوری  "


***



زخمه های چنگ اسارت :خاطرات جمعی از آزادگان استان اردبیل میباشد
برای مشاهده جزئیات این کتاب روی این لینک کلیک کنید :  زخمه های چنگ اسارت (مجموعه خاطرات آزادگان )


حقیقت سرخ:مجموعه خاطراتی از شهدای استان اردبیل میباشد
برای مشاهده جزئیات این کتاب روی این لینک کلیک کنید :  حقیقت سرخ ( خاطرات شهدای استان اردبیل)


یادنامه شهدای اداره کل آموزش فنی و حرفه ایاستان اردبیل
برای مشاهده جزئیات این کتاب روی این لینک کلیک کنید :  شمیم شهادت( بیوگرافی مختصر شهدای فنی حرفه ای  استات اردبیل )


یادنامه شهدای کارگر:این کتاب مربوط است به زندگی نامه و وصایای شهدای کارگر استان اردبیل
برای مشاهده جزئیات این کتاب روی این لینک کلیک کنید :
یادنامه شهدای کارگر ( بیوگرافی مختصر شهدای کارگر استات اردبیل )

باران خاکستر


یک بار دلداده بودم

صد بار شکستند !!!


هیچ وقت

کسی را به زور دوست نداشته باش

زیرا مجبوری به زور ترکش کنی و

یک عمر در سوز حسرتش

خاکسترانه

در غربت کوچه ها

                        بباری !!

ضیغم نیکجو

04/11/1396      ساعت 00: 22

سوگ خورشید

آن روز که نیش مسمارِ درب؛
مثل مار پهلوی چشمه ی خورشید را گزید؛
آن روز که بازوان دربِ خانه ی مهر
از آتش کینه بسوخت؛
پهلوی خورشید شکست!
خورشید مهر،
تلخِ تلخ
شوکرانِ هجران سر کشید؛
انصاف،
غریبانه
کنج خانه به غم نشست؛
غم زانوی درد بغل گرفت؛
پهلوی شیعه شکست!
طفل روشن نور پَر پَر ؛
پَر گرفت
روشنی در گِل نشست!!
ساحل، دریا را گریست!!

#ضیغم_نیکجو_اردبیل
۹۶/۱۱/۰۹ ۲۱:۲۰   

دادِ شب تنهایی

کاش یک روز ،

سر زلف تو در دست افتد

تا ستانم من از او،

داد شب تنهایی

* شهریار



بعد  از این همه سال

بعد از این همه روزگار سیاه

سر زلف تو که در دستم افتاد

زلف ، زلف

داد تنهایی ام  را نواختم

از سیاهی نوایش

روزگارم سیاه تر گشت ؛


کاش گیسوانت این همه کوتاه نبود

یک حلقه هم

بر دور دلم نپیچید!!


بعد از این همه سال

زلف تو که در دستم افتاد

روزگارم کوتاه گشت        

                         کوتاه کوتاه کوتاه .....


ضیغم نیکجو ـ اردبیل         06/11/1396

مهمان

دعا کردم که مهمان تو باشم

دو چشمان غزل خوان تو باشم


دو چشمان غزل خوانت پر از مهر

الهی مهر چشمان تو باشم


ضیغم نیکجو

نگاه

چشمانم پیاله ی خالی شراب است
که مستی از آن کوچ کرده است

بگو در کدامین نگاه تو باید
اتراق کنم

#ضیغم_نیکجو

@kowsar1392