اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها
اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها

شاهِ شَهان

ای آسمان ، ما را غمی ، ‌از هجر آن  شاهِ شهان

پس گریه کن با ما تو هم، ‌بر هجرِ آن ای آسمان 

آن شه ، ‌همان مولا علی ، بر شیعیان هم او ولی

پس هر کسی دارد دلی ،  خواهم  فدا  در راه آن

دانی تو ای پیر و جوان، وصفش نباشد در توان

در حدِّ این ،‌ دل و زبان  وصفش کنیم  آن مهربان

با  حکمتی ،‌  در  رحمتی ، ای افتخار  هر  نبی

کو وصف تو، ما را زبان ، سوسن شده ست هم بی زبان

در فضل تو هم فاضلان یک قطره در بحر جهان

ای آن که هستی جانِ جان ،‌ هستی تو شه بر فاضلان

مستی تو اندر هر نماز، بخشی به فقران در نیاز

هر آن نگینِ شاهیت، آن را که محتاج  زمان

دیدم زخود هستی جدا،‌ با هر غریبه آشنا

گفتم کسی جز از خدا، در او توان نی این چنان

حقّا که هستی نور حقّ، آن سرخی روی فلق

وآن گرمی روی شفق،‌ از نور تو مولای جان

ای آنکه مرغان زمین، دور سرت در صبحگه،‌

چرخیدن و پَرپَرزنان، گفتن بمان  مولا بمان

دیدم که دستان درت، آن دم گرفتن دامنت

گفتن مرو مولا مرو، می بینم آن جا من فغان

دیدم که آگه می روی، ای آن که ما را سروری

تا این که نوشی جام آن شهد شهادت در جهان

گوید قسم با خوش نوا ، بر کعبه و عشق خدا

راحت شد این دل ربّنا ، برکن قبول اینک نشان

یارب فلق رنگین چرا ، روی علی خونین چرا

عالم همه ماتم سرا، از هجرِ آن  پرتو  فشان

گلها همه افسرده شد ، دلها همه چون مرده شد.

از هجر ِ تو چون بلبلان ، ما ناله گر در بوستان

آیم مزارت یا علی،  جویم  لِقایت یا علی

 با جان و دل چون عاشقان، دور مزارت فرقدان

با دشمنان چون ضیغمی، در پیش حق تو بی غمی

تو نور حق در عالمی ، ای حامی مستضعفان

دیدم همه او را صدا، کردند و گفتند آن هُما

هست آیت یکتا خدا، پس نام او هم جاودان

اندر پناه آن هُما ،  من هم چو آن مرد گدا

جویم نگینی از خدا ،  در سایه اش اندر امان

برکش دوباره ذوالفقار، ‌بر کن عدالت پایدار

ای آن که در عدل و وفا ، همچون خدا اندر جهان

 یارب دلم آتش بزن ، بخشا گناه از بی کسان

 بر خاطر مولا علی ، بر نزد خود ما را بخوان  

ای رهبر ما شیعیان، ای شاه خوبان ای علی

 ما عاشقان کوی تو، نی کن جدا از ما عنان!

(رمضان  1373) مصادف با بهمن ماه 1373 اردبیل ضیغم نیکجو