اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها
اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها

باران خاکستر


یک بار دلداده بودم

صد بار شکستند !!!


هیچ وقت

کسی را به زور دوست نداشته باش

زیرا مجبوری به زور ترکش کنی و

یک عمر در سوز حسرتش

خاکسترانه

در غربت کوچه ها

                        بباری !!

ضیغم نیکجو

04/11/1396      ساعت 00: 22

سوگ خورشید

آن روز که نیش مسمارِ درب؛
مثل مار پهلوی چشمه ی خورشید را گزید؛
آن روز که بازوان دربِ خانه ی مهر
از آتش کینه بسوخت؛
پهلوی خورشید شکست!
خورشید مهر،
تلخِ تلخ
شوکرانِ هجران سر کشید؛
انصاف،
غریبانه
کنج خانه به غم نشست؛
غم زانوی درد بغل گرفت؛
پهلوی شیعه شکست!
طفل روشن نور پَر پَر ؛
پَر گرفت
روشنی در گِل نشست!!
ساحل، دریا را گریست!!

#ضیغم_نیکجو_اردبیل
۹۶/۱۱/۰۹ ۲۱:۲۰   

دادِ شب تنهایی

کاش یک روز ،

سر زلف تو در دست افتد

تا ستانم من از او،

داد شب تنهایی

* شهریار



بعد  از این همه سال

بعد از این همه روزگار سیاه

سر زلف تو که در دستم افتاد

زلف ، زلف

داد تنهایی ام  را نواختم

از سیاهی نوایش

روزگارم سیاه تر گشت ؛


کاش گیسوانت این همه کوتاه نبود

یک حلقه هم

بر دور دلم نپیچید!!


بعد از این همه سال

زلف تو که در دستم افتاد

روزگارم کوتاه گشت        

                         کوتاه کوتاه کوتاه .....


ضیغم نیکجو ـ اردبیل         06/11/1396

مهمان

دعا کردم که مهمان تو باشم

دو چشمان غزل خوان تو باشم


دو چشمان غزل خوانت پر از مهر

الهی مهر چشمان تو باشم


ضیغم نیکجو