زشرم مهر دیدگانت آب می شود
همین نگاه سبز آفتاب
بلور پر شراب ناب می شود
زشرم آفتاب مهربان قلب بی ریای یار نازنین
من و وجود من
چو هیچ هیچ هیچ می شود
تلألو اُمید من
بگو به مادرم :
که او
به چشم آفتابم آرمیده است
به چشم پُر
شراب نابم آرمیده است
اُمید آفتابی ام در او
نوای زندگی دمیده است
مگو که این دل از چه گیج گیج می شود !
زبان کوتهم
زشرم شکر دیدگانت آب می شود
دو چشم من
ز دیده ی تو ماهتاب می شود
(24 خرداد 78 13 اردبیل)