از دارِ در آویخته ام ، تا تو بیایی
با عشق در آویخته ام ، تا تو بیایی
بر گلشن خورشید نگاهت به صد امّید
از گور شب انگیخته ام ، تا تو بیایی
در حسرت آواز پرستوی نگاهت
صد دیده خزان ریخته ام ، تا تو بیایی
شهری همه مشتاق شکوفایی شعرم
من از همه بگریخته ام ، تا تو بیایی
از خاک تنم پای تو رنجور نگردد !
عالم همه گل بیخته ام ، تا تو بیایی !
هم اوّل و هم آخر و هم ظاهر و باطن
من با تو در آمیخته ام ، تا تو بیایی
(12 تیر ماه 1380 اردبیل)