-
رهایی
یکشنبه 23 آبان 1395 07:39
به جنّت سر زدم تا حور بینم ز تاریکی برون تا نور بینم خیال آمدن دیگر ندارم نمی خواهم که دیگر زور بینم #ضیغم_نیکجو
-
شاهِ شَهان
شنبه 5 تیر 1395 09:10
ای آسمان ، ما را غمی ، از هجر آن شاهِ شهان پس گریه کن با ما تو هم، بر هجرِ آن ای آسمان آن شه ، همان مولا علی ، بر شیعیان هم او ولی پس هر کسی دارد دلی ، خواهم فدا در راه آن دانی تو ای پیر و جوان، وصفش نباشد در توان در حدِّ این ، دل و زبان وصفش کنیم آن مهربان با حکمتی ، در رحمتی ، ای افتخار هر نبی کو وصف تو، ما را...
-
خط قرمز
دوشنبه 24 خرداد 1395 13:53
« گفتی دیگر ، به دور تو خط می کشم » خطّش به جهنّم ! زخم نیش پرگارت ، هنوز که هنوز است در قلبم تیر می کشد هر لحظه که می گذرد خطّت از زخم قلبم قرمز می شود ! راست می گفتی حالا می فهمم که چگونه ـ به دور کسی ـ « خط قرمز » می کشند ! 30/ 1395/02 اردبیل
-
راه بندگی
دوشنبه 24 خرداد 1395 13:52
تو بر خود زندگی کردی و من بر ما تو در « من » ماندی و من در «او» تا از من رها نگردی ، تو را در «او» راه نیست! 23/ 1394/09 اردبیل
-
بیمار
دوشنبه 24 خرداد 1395 13:50
مردم حرص زندگی دیگران را می خورند بی آن که قدر زندگی خود را بدانند بیماری از این بدتر 25 / 1394/09 اردبیل
-
قنوت سرخ
یکشنبه 16 خرداد 1395 08:38
قنوت سرخ خورشید به رنگ گونه های تو دمیده ست این گونه به لب آشنای تو دمیده ست فانوسِ نگاهِ جاده های خیس شب پوش این جاده به انتظار پای تو دمیده ست می بوسمت آن نگاه عاشقانه ی مست کز ظلمت روشن حِرای تو دمیده ست این خاک روشن ترین تجلّیِ الهی ست نوروز و بنفشه از نوای تو دمیده است غم ناله ی رود تا وصال چشمه جاری ست گو ؛ گندم...
-
پایان نامه بنده در" مورد بررسی اصطلاحات طبّی آثار عطّار نیشابوری"
جمعه 7 اسفند 1394 17:21
برای ملاحظه چکیده و عناوین پایان نامه بنده در" مورد بررسی اصطلاحات طبّی آثار عطّار نیشابوری" به ادامه مطلب مراجعه فرمایید تقدیر و تشکّر : گفتند : « دشمن به پا نگاه می کند ، تو چرا !؟ » گفتم : « لبانم آیا شایستگی آن دارد ، که در پایش به سجده اُفتد و گلبوسه بکارد ! » دیدم آه ! آن که شکر خاک پا نتواند ، شکر...
-
مجموعه در امتداد غربت
شنبه 24 بهمن 1394 16:32
آیه ی یکتا پرستی عروج غزلی در نتوانستن معراج تپش مرداب امید خورشیدی من روشن غربت بهانه هذیان معرفت شفق توبه امید وصل عشق پاییز تابلوی انتظار نوای عشق خشکسالی تکه های دل شکسته دل تنگ عبور رویش عشق نگین عشق انتظار آیه طلوع نازنین آفتاب طوفان میلاد شهر شب شرم خیس عشق حجاب زندانی نور قصه ی رنگی عشق زمستان عنایت
-
اشعاری از دفتر شعر در امتداد غربت
شنبه 24 بهمن 1394 16:31
آیه معراج غربت شفق پاییز بخار روح هدیه آیه شهر شب زندانی نور آیه ی یکتا پرستی تپش مرداب بهانه توبه تابلوی انتظار
-
عنایت
پنجشنبه 22 بهمن 1394 19:00
چون کبوتر بی پَر، در حرم تو بال گشودم تنها حرم تُست که در آن کبوتران عشق را پرواز می کنند ! (شب ولادت حضرت ثامن الحجج 30/8/1386 اردبیل )
-
حجاب
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:59
میوه های بی حجاب ؛ بی آنکه کِرمی خورده باشدشان فاسد می شوند . سیبی به من الهام کرد : هستی به حجابی بر پاست … (تابستان 82 اردبیل)
-
میلاد
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:59
دنیا آینه ی مه آلود آخرت است چون از رحم شب بیرون آمدی گرم ، بر سینه ی خورشید ــ تا می توانی ــ نور بنوش ! که شبی بس تاریک در راه است شاید روشنی دلت فانوسی گردد بر تاریکی گور ! حتّی پرده ای نازک ؛ خورشید را از ما می گیرد ! (14 دی ماه 1381اردبیل )
-
انتظار
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:58
: به امّید تعجیل در فرج امام عصر (عج) از دارِ در آویخته ام ، تا تو بیایی با عشق در آویخته ام ، تا تو بیایی بر گلشن خورشید نگاهت به صد امّید از گور شب انگیخته ام ، تا تو بیایی در حسرت آواز پرستوی نگاهت صد دیده خزان ریخته ام ، تا تو بیایی شهری همه مشتاق شکوفایی شعرم من از همه بگریخته ام ، تا تو بیایی از خاک تنم پای...
-
عبور
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:57
از کوچه که می گذرم پشت پنجره چشمانم عبور خیس ترا می نگرند عبور آخرین نفس غربت در مه آلود صبح ! حرف؛ حرف ِ« پرندگان مهاجر » بود : « رسیدن سرآغاز حرکت »
-
خشکسالی
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:57
تابستان که می شود باد نابلد ابرها را گم می کند از عطش ملخ لب های مزارع شنزار کویر می نوشند . (یازدهم تیر ماه 1380 اردبیل)
-
عشق
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:56
شب ، ماه غرق آسمان ، روز آسمان غرق خورشید ! هر روز و شب خورشید و ماه و آسمان غرق من و من ، غرق خدای مهر بی رُؤیایی عشق ! (پنجم فروردین 1380 اردبیل)
-
معرفت
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:56
این جا همه چیز تا خدا ، جاری ست در خویشتن خویش از خویش ؛ برون آ قدمی پیش آر تا خدا نیز در تو جاری شود ! همه چیز تا خدا جاری ست چونانکه من ! (14 دی ماه 1379 اردبیل)
-
روشن
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:55
دیروز تو سوار بر « قئرآت » رعد ــ چون برق ــ بر ظلم می تاختی ! امروز من سوار بر قئرآت « قلم » فردا هر طور که باشد کبوتر نور خورشید عشق را خواهد بارید ! (14 دی ماه 1379 اردبیل)
-
غزلی در نتوانستن
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:55
زیباتر از هر آن چه که خوانده ایم و خوانده اید از شهر که این گونه به جنگل آراسته ست شکوه ها می توانم خواند اسیر نان اگر نباشم ! * * * دیده در دیده در افکنده از گیلاس سیه سرخ چشم هایت جرعه جرعه عشق ، می توانم نوشید اسیر نان اگر نباشم ! * * * ریشه در ریشه دوانده از دست های سبز درخت سایه سار خنک بی دریغش و از شاخه ها که...
-
زمستان
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:54
سرمای سیاه زمستان هیزم سرخ پاییز را از پا در آورد . چنگیز ستبر برف را ، دل : سنگ یخ ! نه پری را یارای پرواز ونه در دلی ستاره ای ! به آنها بگویید : ازین پس بهار را نخواهند زیست شور را نخواهند خواند عشق را نخواهند بویید ! … چرا که لشکر سرد زمستان لب از جام انوشه تر کرده ست ! چنگیز سرد زمستان ریشه در ریشه دوانده به...
-
خیس عشق
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:52
هرگز دل ، به این ابرها مبند ! چرا که پشت سر ــ خواهی نخواهی ــ اژدهای باد دهان بگشوده چون برق می تازد … ! بنگر که در پس حجاب ابر چشمه ای جاودانه در دل عالم جاری ست ! هر روز روز خورشید است اگر چه پشت ابر باشد … (20 آبان ماه 1379 اردبیل)
-
طوفان
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:52
دست های ابر گلوی آسمان را فشرد رخساره ی آسمان سیاه شد هق هق بغضی زمین را گرفت … باران خش خشِ برگ ها را محو کرد ! این جا وجبی هوا برای ماندن نیست کمندِ برق نگاه پنجره ها را بسته ست پیچک ها از هم گسسته ست آسمان سیاه خانه سیاه هوا طوفانی ست … (تیر ماه 79 13اردبیل)
-
نگین عشق
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:51
بیا ای عشق با من همنشین شو به چشمان پر اُمّیدم نگین شو مرا با شور چشمت آشنا کن دل افسرده ام را یا و سین شو (بهمن ماه 78 13 تهران)
-
دل تنگ
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:51
دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ دلم با ناله ها گشته هماهنگ تو ای خورشید رخشانم کجایی !؟ دلم چون شیشه و هجران تو سنگ ! (مرداد 78 13 اردبیل)
-
نوای عشق
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:50
نوای نور خورشیدم تویی تو گل عشقی که بوییدم تویی تو خداوندا در این آشفته حالی از آن خاکی که روییدم تویی تو (تیر ماه 78 13اردبیل)
-
امید وصل
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:50
زصحرای دو چشمم لاله رویید غم هجران یکصد ساله رویید به امّید وصال چشم مستت هزاران شوق و صدها ناله رویید (بهار78 13 اردبیل)
-
هذیان
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:49
ای طلوع صبح را خورشیدها وی پناه آه این نومیدها ای نگاه مست آهو را تو مست درد ما را همدم و یارا و دست لرزه ی بید پریشانم ببین ! گریه ی چشم پشیمانم ببین ! ای شمیم جنگل چشمان من وی نگاه آشنا با جان من من طلوع صبح را بوییده ام از لبان مست گل روییده ام راز آواز نگاهت جسته ام با تو در گلهای عالم رسته ام ای نگاهت سرزمین...
-
امید خورشیدی من
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:48
گلِ یخ وجود من زشرم مهر دیدگانت آب می شود همین نگاه سبز آفتاب بلور پر شراب ناب می شود زشرم آفتاب مهربان قلب بی ریای یار نازنین من و وجود من چو هیچ هیچ هیچ می شود تلألو اُمید من بگو به مادرم : که او به چشم آفتابم آرمیده است به چشم پُر شراب نابم آرمیده است اُمید آفتابی ام در او نوای زندگی دمیده است مگو که این دل از چه...
-
عروج
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:47
ظهر داغ جهنم روییده بود همه به دامن سایه آویختند من چشم در چشم خورشید هیچ شدم ! ــ آنان که به خورشید سجده کردند ! ــ سوختند شب شهر پرعزا گشوده ست آسمان اشک ستاره می بارد مادرم خون شقایق صبح میان فوج کبوتر خاکستری از روح عاشقانه می رقصید … ! 13 اردیبهشت 1379 اردبیل)
-
قصه رنگی عشق
پنجشنبه 22 بهمن 1394 18:46
آفتاب روز چشمت دیدنی ست خوشه های چشم پروین چیدنی ست قصه ی عشق من و چشمان ماه تا سحرگاه ابد ، بشنیدنی ست رنگ ظلمت آشنای سایه هاست بی نگاهت سایه ها ترسیدنی ست آسمان آیینه ی نیلوفر است عطر عشق آسمان بوییدنی ست غرق دریای نیازم ، ناز کن ناز کن ! چشمان تو نازیدنی ست دم به دم سر شارم از عشق ترت بی دم عشقت جهان لرزیدنی ست...