سرمای سیاه زمستان
هیزم سرخ پاییز را
از پا در آورد .
چنگیز ستبر برف را ،
دل :
سنگ یخ !
نه پری را یارای پرواز
ونه در دلی ستاره ای !
به آنها بگویید :
ازین پس
بهار را نخواهند زیست
شور را نخواهند خواند
عشق را نخواهند بویید !
…
چرا که لشکر سرد زمستان
لب از جام انوشه تر کرده ست !
چنگیز سرد زمستان
ریشه در ریشه دوانده
به تاراج
لشکر آراسته ست .
ازین پس
خواب بهار را هم
نخواهید بویید !
بر لب اگر خندای می بینید ؛
خنده ی خشکیده ی آن سالهاست !
این رنگ
این بوم
دست کم
نقشی بزن
طلوعی
بیافرین !!
(آذر ماه 79 13اردبیل)