اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها
اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها

خورشید غزل¬هایم

خورشید غزل­ هایم، امید بهارانی

سرسبزتر از باران؛ چون مژده ­ی بارانی

 

دلتنگ ­تر از ابرم‌، ابری­ تر از آیینه

من‌، بی تو گرفتارم؛ در کشتیِ طوفانی

 

من، جز تو نمی ­خواهم؛ خود، جز تو نمی ­دانم

غیر از تو چه می­ خوانم؛ خود نغمه ­ی رحمانی

 

پایانِ تماشایی، آغاز تماشایم

من آتش هیزم­ ها؛ تو روحِ گلستانی

 

استاد غزل­ هایم، سبزینه ­ی چشمانت

از عشق چه بنویسد؛ این طفلِ دبستانی

 

تو چشمه­ ی احسانی؛ من کاسه ­ی دریوزه

تو دیده­ ی الماسی؛  من زیره ­ی کرمانی

 

امروز به شیدایی، مجنون زمانم من

فردا به رسوایی چون یوسف کنعانی

 

از فاصله بیزارم؛‌ این فاصله ها برچین

در فاصله پنهان است دود و دَمِ شیطانی

 

از رنگ ریا دورم؛ من باده­ ی مسرورم

صد رنگِ ریا بینم؛ در پینه  ­ی پیشانی

 

پاییزِ غم انگیزم؛ از حادثه لبریزم

من، برگ خزانم؛‌ تو، سرگرم گل افشانی!

 

بستان دل و جانم را؛ عریانی روحم را

از سردی این غربت؛ این سوز زمستانی

 

مجنون نگاهت من، لیلای نگاهم تو

آرامش چشمانم تا چند پریشانی

 

بگذار به دیدارت؛ آیینه­ ی نو پوشم

این‌صبح به تکرارش؛ شور است و پشیمانی

 

وقتی که جوابی نیست؛ یعنی که خداحافظ

من بی تو نمی ­خواهم؛ این مُلکِ سلیمانی

 

05/۰۸/1398   ۰۹:۰۰

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد