اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها
اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها

سرگشته

ای بود من معبود من؛ این­ گونه نابودم مکن

من عاشق شهریوری؛ این­ گونه مردودم مکن

 

ای مایه­ ی آرامشم؛ من با نگاه تو خوشم

با وعده­ های خرمنی؛ غم، چشم خشنودم مکن

 

دلبسته ­ی جانت منم‌؛ پا بسته ­ی راهت منم

من فرش راهت بوده ­ام؛ بی تار و بی پودم مکن

 

دریای جانت بوده­ ام‌؛ من کهکشانت بوده­ ام؛

از خود مران بیچاره ­ام؛ سرگشته ­ی رودم مکن

 

موجم نثار ساحل است؛ ساحل هم‌آغوش دلم

من با خیال تو خوشم؛ لاقل چنین دودم مکن

 

دود و کبودم پیش تو؛ بود و نبودم پیش تو

هرگز نبودم پیش تو؛ ابلیس مطرودم مکن

 

گمگشته ­ی چشمت منم؛ از خود بریده در توام

فرسوده­ ام از دوری­ ات؛  لطفاً تو مفقودم مکن

 

جانت منم جانت منم؛ آن جان جانانت منم

ای تار زلف عاشقان؛ عودم مکن، عودم مکن

 

مقصود و معبودم تویی؛  آن دل که بِربودم تویی

آن دزد عاصی خود منم؛ سر سوده‌، مسجودم مکن

 

ای حلقِ خلقی سوخته؛ لب های از غم دوخته

خلقی بسوزد تو خموش!؟ نابوده، موعودم مکن

 

اندوه عالم در دلم، در قیر شب اندوده ­ام

وقتی که قلبم بسته ­ای؛ بیهوده بهبودم مکن

 

جایی ندارم جز دلت؛ سر بر ندارم از دلت

راه امیدم خطّ تو؛ مسدود و محدودم مکن     ۹۸/۰۹/۱۲     ۲۰:۴۰

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد