اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها
اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

اشعارضیغم نیکجو ـ اردبیل

شعرها و دلنوشته ها

فرداترین مجنون

منم مجنون ­ترین لیلا؛ تویی لیلاترین مجنون

تویی شیداترین لیلا؛  منم سوداترین مجنون

 

به حاشا کردنم در کوچه ­ها اصلاً نیازی نیست

گواهی می­ دهد زخمم که این حاشاترین مجنون

 

به مویی بسته­ ام؛ ورنه در این سیلاب طوفانی

به گیسویت نمی­ بستم؛  دلِ دریاترین مجنون

 

دروغ قصّه هایت را، کسی باور نخواهد کرد

که شرح قصّه بنویسند از فرداترین مجنون

 

تمام عمر از دیوانه بازی ­های این مردم

به بهلولی زدم خود را که او داناترین مجنون

 

اگر در ازدحام شهر چون گربه گُمَم کردند

خیالی نیست روزی می­ رسد پیداترین مجنون

 

در این دنیای بی ­ثروت تمام هستی ­ام فقر است

تمام من؛ چه می­ خواهی از این داراترین مجنون

 

قسم خوردی که نگذاری به تنهایی عجین باشم

از آن روز است که می­ت رسم من از تنهاترین مجنون 

 

برایت یادگاری شاخه شاخه نرگس آوردم

اگرچه؛ پاره پاره غرق خون، شهلاترین مجنون

 

نگاهم سوژه ­ی زیباترین تلخی ­ی عکاسی­ ست

چرا عکسی نمی­ گیری از این زیباترین مجنون!؟

...

09/۰۱/1399      ۲۱:۳۰

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد