خورشید به رنگ گونه های تو دمیده ست
این گونه به لب آشنای تو دمیده ست
فانوسِ نگاهِ جاده های خیس شب پوش
این جاده به انتظار پای تو دمیده ست
می بوسمت آن نگاه عاشقانه ی مست
کز ظلمت روشن حِرای تو دمیده ست
این خاک روشن ترین تجلّیِ الهی ست
نوروز و بنفشه از نوای تو دمیده است
غم ناله ی رود تا وصال چشمه جاری ست
گو ؛ گندم و سیب بر حیای تو دمیده است
محتاج نسیم سبز چشم آفتابم
این دیده ی مرده به شفای تو دمیده ست
این شورِ قنوت سرخ ِگل ، رکوعِ سوسن
از گریه ی سرخِ ربّنای تو دمیده است
تَر؛ دامن ِ چشمه از سجودِ سبزِ سنگ است
عاشق شو که عالم از برای تو دمیده است
مهر ماه سال 1380